musicpoem



متن آهنگ لحظه گرگ و میش :

گریه مکن که سرنوشت گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دلهای ما با غمه هم آشنا کرد , با غمه هم آشنا کرد

چهره اش آیینه ی کیست آن که با من رو به رو بود
درد و نفرین بر سفر این گناه از دستِ او بود , آه این گناه از دستِ او بود

ای شکسته خاطرِ من روزگارت شادمان باد ای درختِ پر گلِ من نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشیدِ خندان سینه ی تاریکه من سنگِ قبرِ آرزو بود , سنگِ قبرِ آرزو بود

تکست آهنگ لحظه گرگ و میش محمد معتمدی

آن چه کردی با دله من قصه ی سنگو سبو بود من گلی پژمرده بودم گر تو راصد رنگو بو بود
ای دلت خورشیدِ خندان سینه ی تاریکه من سنگِ قبرِ آرزو بود , سنگِ قبرِ آرزو بود

منبع :فراتکست


آخرین جستجو ها